از دیروز نوازنده های مختلف را ول کرده اند توی مترو و خیابان. توی مترو پسرکی تیمپو میزد چنان شاد که بیا و ببین. همه اونهایی که شالهایشان را انداخته بودند روی شانه هایشان شروع کردند به قر دادن کمر و لرزاندن شانه هایشان.
بهشان گفتم نرقصید بازیچه شده اید. دختری پرسید چرا؟ گفتم اینها را خودشان بهشان پول داده اند تا شماها را برقصانند و دوربین های مترو ثبت کنند که ببینید مردم ایران شادند و بی حجابها در کنار محجبه ها می رقصند و هیچ محجبه ای هم به آنها گیر نمی دهد و فیلم نمی گیرد که بعدا پدرشان را دربیاورد.
دختر گفت به خدا ما همه امون تو دلمون غمگینیم. گفتم این را می دانم اما دوربین تصویر دل تو را نمی گیرد و فقط دارد لبخند روی لب و حرکات بدنت را ثبت می کند. فکر نکنید اوضاع آرام شده. فعلا کاریتان ندارند بساط اعتراض ها که جمع شود دوباره شماها را می برند همانجایی که مهسا را بردند.
یک دختر چادری بلافاصله گفت اگر به این پسر پول نداده باشند با عذاب وجدانت چه می کنی؟ گفتم تو چی مطمینی که پول نگرفته. یک دختر دیگر گفت این نوازنده ها همیشه توی مترو هستند. گفتم بله از زمان راه افتادن مترو من همیشه مسافرش بودم و میدانم اما اینها این دو ماه کجا بودند مگر همیشه یواشکی وارد مترو نمیشدند الان چرا به این وضوح و راحتی میروند و میایند و ....؟
ندیدی یگا.ن ویژه چطور می رقصید؟ اینها همان هایی هستند که تا دیروز دستور شلیک داشتند روز فوتبال دستور رقصیدن و پس فردا دستور تجاوز و پسین فردا دستور اعدام. دختر می گوید راست می گویی اون روز به ما شاخه گل هم دادند.
گفتم قرار نیست غمگین باشیم هر لحظه داریم رنج می بریم توی خانه هایتان شاد باشید آهنگ بزارید و دور هم جمع شوید و بخورید و بزنید و برقصید اما در خیابان و مترو و اتوبوس فقط باید خشمگین باشید ما نه غمگینیم و نه عزادار!
ما فقط خشمگینیم از جنایت هایی که می شود از حماقت هایی که می بینیم و از خودخواهی ها و سر زیر برف بردن هموطنهایمان که حالا که اوضاع من رو به راه است و جیبم پر و آینده بچه هایم تامین و دلارهای دولت در جیبم و پست دولتی دارم بی خیال مملکت و آینده بچه های بقیه مردم اصلا بی خیال جان بچه های مردم.
از کارکردن باکستر وار برخی ها به خصوص مدیران دولتی که فکر می کنند چون دارند با تمام توان و درست کار می کنند وجدانشان راحت است و کارشان درست است و اصلا فکر نمی کنند که کار درست در یک سیستم فشل و فاسد بی فایده است و عاقبت خودشان هم به سلاخ خانه فرستاده خواهند شد. از اینکه دلشان خوش است که سلاخ خانه آنها اروپا و آمریکاست که به آنها اقامت داده پس عیبی ندارد سلاخ خانه خوبی است.
پسرک تا زمان توقف زد و زد اما هیچ پولی درخواست نکرد جالب است نه؟ چون پیش پیش پولش را گرفته بود. قطار که ایستاد گوشش را گرفتم و از واگن انداختمش بیرون گفتم پولت را که گرفته ای برو توی خانه اتان بزن.
از مترو پیاده شدم توی خیابانی که 12 سال است مسیرم است یک پیرمرد سرتاپا سرخ پوش یک ضبط صوت از خودش آویزان کرده بود و آهنگ شاد پخش می کرد. من همه نوازنده های این خیابان را می شناسم که سر جمع سه گروه هستند اما این پیرمرد سرخ پوش با موهای بلوند شده بار اولی بود که در این خیابان می دیدم.
جلوی همه وام های بانکی را بسته اند چون به قشر پایین دست وام های بسیاری داده اند تا بزنن و لت و پار کنند و برقصانند.
لطفا حواستان به نخ های نامریی باشد. که به دست و پایتان بسته می شود.
نوشته شده در دوشنبه هفتم آذر ۱۴۰۱
Comentarios