top of page
Search
رحیم قمیشی

بیشرف‌ها!


انگار ایستاده، مستقیم در چشم‌هایم نگاه کرده و به من گفته باشد بی‌شرف!!

همان موقعی که می‌گفت می‌خواهد با شرافت زندگی کند.


درست مثل فرزند خودم دوستش دارم و او هم مرا مثل پدرش. لیسانس و فوق‌لیسانسش را از بهترین دانشگاه ایران گرفته و سه سال است بیشتر از ده مصاحبه استخدامی رفته و هیچکدام را قبول نشده.

برای این آخری که می‌رفت، کلی نصیحتش کردم؛

تا از او چیزی نپرسیده اند صحبتی نکند، مثل قبل نگویندش اینجا تو مصاحبه می‌شوی نه ما!

گفته بودم حجابش را بیشتر رعایت کند.

گفته بودم حواسش باشد اینجا ایران است.

اما باز رد شد!

حتی به دروغ هم نگفته بودند برو خبرت می‌کنیم.

گفته بودند بفرما برو...

اما چه شده بود؟


پرسیده بودند انتظار داری چقدر حقوق بگیری؟

من فراموش کرده بودم به او بگویم باید بگوید هر چقدر شما عنایت کنید!

هر چقدر قانون‌ِ آنجاست.

و او گفته بود، ماهیانه ۳۰ تا ۴۰ میلیون.

به او خندیده بودند. و به دروغ گفته بودند مدیرعامل هم این‌همه نمی‌گیرد!

او گفته بود در خارج از ایران حقوق هم‌تخصص من، ماهی سه تا چهار هزار دلار است، من چون ایران است کمتر از هزار دلار گفتم!

و پرسیده بود می‌دانید الآن دلار چند تومان است!؟

یک‌راست هدایتش کرده بودند بیرون.


گفتم می‌دانی من بعد از سی سال خدمت با مدرک بالا چقدر حقوق بازنشستگی می‌گیرم؟

باور نمی‌کرد ۲۵۰ دلار.

باور نمی‌کرد خیلی‌ها که شاغلند خیلی کمتر می‌گیرند. ۹۰ درصد معلم‌ها، ۹۰ درصد کارگرها، ۹۰ درصد بازنشسته‌ها…

می‌گفت آنها که صد دلار و دویست دلار به عنوان حقوق یک‌ماه به شما می‌دهند، دولتی یا خصوصی، خیلی بیشرفند. نمی‌توانست باور کند.

می‌گفت یک موبایل می‌دانی چقدر است؟

یک کامپیوتر، یک لپ‌تاپ، اجاره خانه در تهران، درست کردن یک دندان.

پرسید یعنی زندگی کردن با شرافت، می‌شود با دویست دلار؟

و دوباره از ته دلش گفت: بیشرف‌ها...


گفتم دختر عزیزم، زود قضاوت نکن!

بیشرف خود منم، خود مائیم، که اینها را قبول کردیم!

سرش را انداخته بود پایین تا تظاهر کند که نمی‌شنود، ولی می‌شنید.

گفتم حق با توست عزیزم.

ما که مثل مردم دنیا خرج می‌کنیم باید مثل مردم دنیا حقوق بگیریم، اما نمی‌گیریم. با همه صادرات نفت و معادن‌مان، با همه زحمتی که می‌کشیم.

ما وقتی رسما بیشتر از ۵۰ درصد تورم را می‌بینیم و می‌شنویم، و حقوق‌مان ده درصد زیاد می‌شود، خودمان بیشرفیم.

ما وقتی اجازه می‌دهیم جیب‌مان را با تورم خالی کنند و دم بر نمی‌اوریم، خودمان بیشتر از آن تصمیم‌گیران بیشرفیم!

می‌خواست بگوید نه!!

خواهش کردم هیچ نگوید...


موبایلم را درآوردم.

پیام فرزند شهیدی را نشانش دادم که برایم نوشته بود نمی‌تواند خودکشی کند، تنها منتظر است دوباره تظاهراتی شود این‌دفعه برود در همان صف اول تظاهرات تا تیری بخورد و راحت شود...

پیام یکی از اعضای کانالم را نشانش دادم؛

پرایدش و وسیله درآمدش را برای درمان مادرش فروخته بود، حالا مادرش بهتر شده، نوبت کلیه‌اش شده بفروشدش تا بتواند باز کاری را دست و پا کند...

موبایلم هنوز پیام داشت...

ان دوست جانبازم که ماشینش را برای درمانش فروخت و آخرش هم نماند.

آن دختر شهیدی که به مادرش گفته بود دیگر دوست ندارد اسم پدرش را بشنود!!

آن که نوشته بود از خدا مرگش را خواسته...

و هزاران و هزاران

از دانشجو تا پیرمرد


و دوباره پرسیدم؛

حالا بگو کدام بیشرف است!

آنکه حقوق را می‌نویسد، یا ما که قبول می‌کنیم؟

آنکه اسمش را گذاشته بیمه و ما که برای هر درمانی باید خانه بفروشیم؟

آنکه به خارج می‌بخشد، یا ما که می‌بینیم و تنها سر تکان می‌دهیم.

آنکه می‌گوید همه چیز خوبست؟

یا ما که می‌شنویم و هیچ نمی‌گوییم!

آنکه اسمش را گذاشته حاکم...

یا ما که "انسان بزرگ و بی خطا" می‌سازیم!

بت می‌تراشیم

شریک ظالم برای خدا می‌سازیم...

آنکه اعدام می‌کند؟

یا ما که می‌بینیم و دم برنمی‌آوریم.


دیگر طاقت نیاورد

همان‌طور که اشک می‌ریخت داد زد؛

- آنها، آنها

و من با همان بغضم گفتم؛

- نه، ما


او تافل هم قبول شده.

پذیرشش از خارج تقریبا آماده است.

اما فعلا نمی‌خواهد برود.

می‌خواهد بماند

و مبارزه کند برای حقش...

می‌گوید دیگر در این دوران

نمی‌شود به زور حکمرانی و ظلم کرد

می‌گوید نمی‌شود با دویست دلار حقوق کارمند و بازنشسته را راضی کرد.

می‌گوید اگر مردم حق‌شان را بخواهند

اینها نمی‌توانند بمانند...


و من تنها یک جمله به جمله‌هایش اضافه می‌کنم؛

اگر ما بیشرف نباشیم

هیچ بیشرفی بر ما حاکم نمی‌شود...


@ghomeishi3

2 views0 comments

Recent Posts

See All

Comentários


bottom of page