«جنبش دموکراسی کورینتیانا» در واقع فضای دموکراتیک کوچکی بود که اواسط دههی هشتاد به رهبری «سوکراتس»، کاپیتان تیم ملی فوتبال برزیل (۱۹۷۹ - ۱۹۸۶) در تیم باشگاهیاش به اجرا درآمد و بهتدریج گسترش یافت.
سوکراتس، که پزشک و فعال سیاسی هم بود، عقیده داشت ساختار فدراسیون فوتبال برزیل بهشدت محافظهکار است و مانند یک سیستم دیکتاتوری مانع تحصیل و شکلگیری یا رشدِ آگاهی اعضای خود میشود، به نحوی که فوتبالیستها هرگز متوجه قدرت تاثیرگذاری خود نباشند.
البته منظور او از تاثیرگذاری زمین ورزش و هیجاناتش نبود بلکه استفاده از محبوبیت برای عاملیت اجتماعی و سیاسی را مد نظر داشت.
او برای همتیمیهایش روزنامه میگرفت اما صفحات ورزشیاش را جدا میکرد تا توجه آنها را به مسائل دیگری جلب کند، زیرا معتقد بود در برزیل روزنامهها فقط بهخاطر صفحات ورزشی خوانده میشوند.
باشگاه کورینتیانای سائوپائولو تنها باشگاهی در جهان بود که به شیوهای دموکراتیک اداره میشد. تمام امور مربوط به باشگاه و بازیکنان نه با تصمیم یک نفر که با رأیگیری به نتیجه میرسید، از سادهترین امور مثل زمان تمرین تیم تا مسائل مهمی چون عقد قراردادهای جدید.
این دموکراسی فوتبالی در واقع نقشهی انقلابیِ سوکراتس برای گسترش ساختارهای مشابه در کشور محسوب میشد که، با دخالت هوشیارانه و درک سیاسی، معضلات و ملزومات زیست اجتماعی را بازتاب میداد.
به قول او «یک فوتبالیست محبوب میتواند یک نمایندهی مجلس بیصندلی باشد».
دموکراسی کورینتیانا با گسترش و حمایت مردمی بهتدریج سیاسیتر و تبدیل به یک فرایند اجتماعیِ پیشرو شد. در کنار حزب کارگر قرار گرفت و از کاندیداتوریِ «لولا داسیلوا» حمایت کرد و با مشارکت میلیونی منابع مالی کمپین انتخاباتی او را تأمین کرد تا سرانجام به عنوان ریگئیسجمهور برزیل انتخاب شد.
اینکه فکر چنین حرکت منحصربهفردی از کجا به ذهن اسطوره رسید، نمیدانم؛ شاید هنگام تماشای مسابقات جامجهانی ۱۹۷۸ آرژانتین.
آن زمان دیکتاتور مخوف، ژنرال ویدالا، در همسایگی قصد داشت جنایات «جنگ کثیف» و کشتار هزاران دانشجو را در هیجان شادی مستطیل سبز پنهان کند.
بعدها ریکاردو ویا دربارهی این ماجرا گفت: «از ما برای پنهانکاری و فراموش کردن ۳۰ هزار نفر از انسانها که ناپدید شده بودند، بهره بردند. من احمقی بودم که فراتر از توپ را نمیدیدم.»
نوشتهی دکتر پرتو مهدیفر
سوکراتس سال۲۰۱۰ در مصاحبهای گفت: «این مردماند که به من بهعنوان یک بازیکن فوتبال محبوب قدرت میدهند. اگر آنها قدرت بیان چیزی را نداشته باشند، من به جای آنها حرف میزنم.»
This is a great article. right on.