۴۴ سال از اعتماد ما به روحانیت گذشت.
۴۴ سال از آغاز جمهوری اسلامی گذشت.
۴۴ سال از تجربهای بسیار سخت سپری شد.
اول بهمن که حقوق بازنشستگیام را دریافت کردم، همزمان ماشینم یک خرابی جزیی به بار آورد. دندههایش خوب جابهجا نمیشدند.
با همه صرفهجوییهایی که به عمل آوردم ۱۲ بهمن رسید، همزمان با آغاز دهه فجر، حسابم کاملا خالی شده بود.
دهه فجر را با جیبهایی خالی شروع کردم. همزمان رادیو تلویزیون و بنرهای خیابانی از من میخواستند بیایم به خیابان و شادی کنم که انقلاب شد و وضعم خوب شد!
حسابهایم را چک میکردم، دیدم ۱.۵ میلیون در یکی از حسابهایم هست، هر کاری میکردم نمیشد از آن استفاده کنم.
متصدی بانک برایم توضیح داد این یارانهای است که به دستور رئیس جمهور به حسابت واریز شده اما تا زمانی که اثبات نشود نیازمندی، امکان برداشتش را نداری. باید ثابت کنی فقیری، مثل اکثر مردم...
نمیدانستم چهکار باید بکنم.
از خانواده خواستم کهنهترین لباسهایم را پیدا کنند، بپوشم و بروم به ساختمان ریاست جمهوری.
بگویم من را بعد از ۴۴ سال چنین کردید.
نه من، همه مردم را. نیازمند کمکهای نقدیتان، نیازمند یارانه ناچیزتان، نیازمند ماشینهایی دست سوم و چهارم که عمرشان را کردهاند و هیچ امنیتی ندارند.
بعد از ۴۴ سال سرمایههای ما در بورس دزدیده شده، جادههای ما استاندارد نیست، قطارهایمان فرسوده، هواپیماهای فرسودهمان با سلام و صلوات بلند میشوند، پولمان بیارزش، محیط زیستمان متلاشی، سیستم قضاییمان ناکارآمد، آموزشمان بیکیفیت، جوانانمان بیرغبت به کشور، مردممان بیاعتماد به حاکمیت، منابعمان به غارت رفته، نفتمان رو به اتمام، خزانه ارزیمان خالی، دشمندارترین کشور در جهان، استادترین قاچاقچیان در جهان به بهانه دور زدن تحریمها...
و البته دارای بهترین سلاحها
بهترین پهپادها
بهترین موشکهای جهان
و هزاران کیلو اورانیوم غنی شده
تا دنیا از ما حسابی بترسد!
حالا از من میخواهند با جیب خالی، منتظر موافقتشان با یارانهای ناچیز، بروم در خیابان برایشان برقصم، شادی کنم.
فکر میکنند من یادم رفته چه جوانهایی شهید شدند تا نظامی عادلانه بر پا شود و نشد.
یادم رفته چقدر جانباز و خانواده شهید داریم که دلشان از وضعیت خون است.
از گرانیها، از بگیر و ببندها، از تظاهر حاکمیت به وضعیتی خوب، از اینکه میبینند اکثر مردم چیزی میخواهند و حاکمیت ایستاده و واضح میگوید هر چه من بگویم.
اکثریت چه حقی دارند که بخواهند قانون اساسی عوض شود!
بخواهند رفراندوم شود!!
حالا بروم در خیابان برقصم که کل ملت را در جهان گدا کردند. صاحب بیارزشترین پول در جهان.
بروم برقصم که از فاسدترین کشورهای جهان شدهایم.
برقصم که اعتماد و اخلاق در کشور ما مرده و همه به هم مشکوکند.
برقصم که انقلاب به ضد خود تبدیل شد.
بهجای ساختن تخریب کرد...
به جای اعتماد بی اعتمادی کاشت.
به جای یگانگی، مردم را دسته دسته کرد.
به جای برداشتن یک شاه، دهها شاه برایمان آورد.
ما را از چاله درآورد
و به چاه انداخت...
بروم فردا در راهپیمایی بزرگداشت انقلاب
وقتی که در کشور ۹۰ درصد جمعیتش زیر پنجاه سال دارند.
و اصلا نمیدانند انقلاب چه بود.
چرا شد!
چه میخواست.
و چه شد...
ما چه فکر میکردیم
و چه به سرمان آمد...
@ghomeishi3
Comments