امروز با شنیدن قرار گرفتن عکس و نام زنان ایرانی روی جلد مجلۀ تایم یک لحظه خوشحال شدم اما بعد گفتم قبل از خوشحالی بروم مطلب تایم را بخوانم. تا امروز، نام نویسنده، آزاده معاونی، را نشنیده بودم. حالا و بعد از خواندن مطلب اما ماندهام با آن لبخند کوتاه چه کنم.
مطلب با حرکت ویدا موحد آغاز میشود و سپس نویسنده میگوید که خودش در بیست و چند سالگی با ماتیک قرمز و لباسهایی تنگتر و کوتاهتر از نُرم جامعه دست به مبارزه زده است.
نویسنده میگوید اما حالا نسل جوانتر به خیابان آمده است، نسلی آموزش دیده، لیبرال – به معنای آمریکای شمالیاش که همان چپ خودمان است – و خواهان یک زندگی عادی: دانشگاه، سفر خارجی، شغل خوب، حاکمیت قانون و صد البته دسترسی به اپل استور! داشتن نقشی معنادار در سیاست و برخورداری از آزادی گفتن و پوشیدن هر چه دلشان میخواهد.
از نظر نویسنده، آنها بیشتر نسل زد فراملیتی هستند تا ایرانی! وگان هستند نه اسم اسلامی میخواهند و نه فرزند. خانم معاونی میگوید شورشی بودن این دختران پیش از «مرگ» مهسا امینی در بازداشت پلیس مشخص بوده است. شاید تا اینجا همه چیز، حتی آن اپل استور، عادی باشد اما شعار «میجنگیم، میمیریم، ایران رو پس میگیریم» مدام در گوشم تکرار میشود.
در ادامه نویسنده از این میگوید که در دو سه سال گذشته، زنان جوان «عملاً حجاب اجباری را لغو کرده»اند و تابستان گذشته غافلگیر میشود که میبیند زنان جوان حتی در ادارات دولتی که به صورت سنتی سختگیر بودند چقدر راحت لباس پوشیدهاند. ظاهراً زنان ایرانی چنان راحت لباس پوشیده بودند که خانم معاونی احساس میکند لباسهای خودش خیلی مسخرهاند.
جالب اینکه بعد از این ماجرا یکی از آشناهای خانم معاونی به او میگوید که بابت بیحجابی حین رانندگی بارها جریمه شده و در آستانۀ لغو گواهینامه است. راستش به اینجا که رسیدم گفتم خب، خوب شد به این نکته اشاره کرد اما در ادامه چیزی نوشت که نه خودم شنیده بودم و نه اطرافیانم.
ظاهراً تمام جریمههای این آشنای خانم معاونی با شرکت در یک کلاس آموزشی و قول دادن مبنی بر رعایت قوانین لغو شدهاند! به عبارتی، بابت حجاب جریمۀ خاصی در کار نیست! بعد از خواندن این بخش یادم افتاد که اتفاقاً مهسا امینی را هم برده بودند کلاس «بازآموزی» و بعد سر از بیمارستان درآورد و باقی ماجرا اتفاق افتاد اما خانم معاونی جوری صحبت میکنند که انگار نه انگار.
نویسنده ادامه میدهد که چند وقتی هست که حکومت در زمینۀ قوانین پوشش در موضع دفاعی قرار دارد و همین زمستان گذشته بیلبوردی در بزرگراه مدرس نصب شد که به جای زن چادری، تصویر زنی با حجابی «مینیمالیستی» داشته است، با این نوشته: «شما راه را ترسیم میکنید.»
نویسندۀ مطلب از حضور دختران مدرسهای هم در اعتراضات میگوید اما هیچ اشارهای به این نمیکند که دانشآموزانی به همین دلیل کشته شدهاند.
نکتۀ دیگر این است که به نظر نویسندۀ مطلب، اگرچه حکومت به دنبال فرهنگ شهادت است اما نسل زد چنین نیست و به فکر مشکلات خودش است که عبارتند از سالها تحریمهای خردکنندۀ ایالات متحده که اقتصاد ایران را نابود کرده و زندگی در نظامی دگم که انزوا را به گشودگی اقتصادی و اجتماعی ترجیح میدهد.
دیگر نکتۀ جالب این است که از نظر خانم معاونی، یکی از دلایل ادامه یافتن اعتراضات، واکنش غیرقاطع دولتی است که این گلایهها را معتبر میداند! تازه انقلابیون نخبه و پیر هم هشدار دادهاند که نظام راه خودش را گم کرده و همه را از خود رانده و امنیت را به رفاه مردم اولویت داده است.
در نهایت هم میگوید ایرانیان برای به حقیقت پیوستن خواستههایشان حاضرند چه هزینهای بدهند؟ این مسئله را خود ایرانیان داخل کشور حل خواهند کرد!
*
راستش شما را نمیدانم اما برداشت من از این متن این است که حجاب اجباری در ایران وجود ندارد، قانون مجازات فقط روی کاغذ است و اجرا نمیشود، حکومت بیحجابی را پذیرفته و به دنبال این است که به زنان میدان بدهد، انقلابیون اصیل هم با آنها همدلند و به هر حال مردم داخل ایران بدون کمک سایرین فکری به حال خودشان میکنند اما یک اشکال بزرگ وجود دارد که عبارت است از تحریمهای ایالات متحده که اقتصاد ایران را به زانو درآورده و به زنان ایرانی اجازۀ دسترسی به اپل استور نمیدهد!
Comments