🌹 هزار و یک بار عشق
یکم بار که عاشق شد، قلبش کبوتر بود و تنش از گل سرخ اما عشق، آن صیاد است که کبوتران را پر می دهد و آن باغبان است که گل های سرخ را پرپر می کند؛ پس کبوترش را پراند و گل سرخش را پرپر کرد.
*
دوم بار که عاشق شد، قلبش آهو بود و تنش از ترمه و ترنم اما عشق، آن پلنگ است که ناز آهوان و مشک آهوان نرمش نمی کند، پس آهویش را درید و تنش را به توفان خود تکه تکه کرد؛ که عشق توفان است و نه ترمه می ماند و نه ترنم.
*
سوم بار که عاشق شد، قلبش عقاب بود و تنش از تنه سرو اما عشق، آن آسمان است که عقابان را می بلعد و آن مرگ است که تن هر سروی را تابوت می کند؛ پس عقابش در آسمان گم شد و تنش تابوتی روان بر رود عشق.
*
و چهارم بار و پنجم بار و ششم بار و هزار بار.
هزار و یکم بار که عاشق شد، قلبش اسبی بود از پولاد و آتش و خون و تنش از سنگ و غیرت و استخوان.
و عشق آمد در هیأت سواری با سپری و سلاحی بر قلبش نشست و عنانش را کشید، آنچنان که قلبش از جا کنده شد.
سوار گفت: از این پس زندگی، میدان است و حریف، خداوند؛ پس قلبت را بیاموز که:
عشق کار نازکان نرم نیست
عشق کار پهلوان است، ای پسر
آنگاه تازیانه ای بر سمند قلبش زد و تاخت و آن روز، روز نخست عاشقی بود.
✍️#عرفان_نظرآهاری
@erfannazarahari
www.nooronaar.ir
Comments